عجب روزگاریست بی همدردو درمون بودن
خسته و کسل شدم از این زندگی تکراری.....هر روز ساعت ۱۱ از خواب پا شی٬دور خودت بگردی بدون اینکه بدونی باید چی کار کنی......نه حوصله ی درس خوندن داری٫نه حوصله ی کار کردن ....بدتر از اون انقد بی حوصله ای که نمی تونی یه لغمه نون درست حسابی بخوری
چه قد خسته م٬دلم واسه ی یه مسافرت تنگ شده.......به جان خودم اگه ابو هوای شمال بهم بخوره خوب خوب می شم
ولی کسی نیست ما رو ببره٫خودمونم اجازه تنها رفتن نداریم
ای دل غافل........
انگار خیلی خسته ای اون حسابیه نه حصابی مجید دلبندم
ممنون
درستش کردم٫خوبه؟؟؟
گر چه صحبت دل و جان و یار و دلبر زیاد میکنیم اما به خود که میرسیم تنهایی را میبینیم ......
تنهایی من زیباست ......تنها ی تنها .....
و خدایی که در این نزدیکیست .....
دلت دریا ....
دوست من سلام
روزها می تونن زیبا باشن ، اگر ما شب رو به انتظار صبحی باشیم که تو اون به دنبال یه زیبایی باشیم .
امیدوارم همیشه روزهات مثل اسمت پر از شادی باشه !
دوست شما ، متین
ممنون
امیدوارم منم مثه شما زود به شادی برسم
من می خوام برم شمال تو هم بیا شادی جون