بعد از این فقط خود تو!بعد از این من دیگه بی من!
از آتیش بازی چشمات٫چشم این شب زده روشن!
بعد از این نه من٫نه هق هق!بعد از این عاشق عاشق!
.......
بعد از این نه من٫نه تکرار!بعد از این همیشه دیدار!....
.........
توی همه ی این تکراری بودن زندگیم فقط یه چیزه که شادم می کنه٬اونه که هیچ موقع تکراری نمی شه......
و اون suz....
عجب روزگاریست بی همدردو درمون بودن
خسته و کسل شدم از این زندگی تکراری.....هر روز ساعت ۱۱ از خواب پا شی٬دور خودت بگردی بدون اینکه بدونی باید چی کار کنی......نه حوصله ی درس خوندن داری٫نه حوصله ی کار کردن ....بدتر از اون انقد بی حوصله ای که نمی تونی یه لغمه نون درست حسابی بخوری
چه قد خسته م٬دلم واسه ی یه مسافرت تنگ شده.......به جان خودم اگه ابو هوای شمال بهم بخوره خوب خوب می شم
ولی کسی نیست ما رو ببره٫خودمونم اجازه تنها رفتن نداریم
ای دل غافل........
دلم بد جوری گرفته
پوسیدم از بس تو خونه نشستم و درودیوار خونه رو تماشا کرد٫این بدبختام دیگه صداشون در اومده
چقد سخته یه پشت کنکوری بودن٫بدبختی اینه که دیگه دلو دماغ درس خوندنم نداری....بدتر از اون غرغر کردن دم به دقیقه ی مامانته که هی می گه :دختر پاشو لا اون کتاب رو باز کن که حداقل امسال یه دره دهاتی قبول شی که ما دوباره پیش دوست و اشنا سر افکنده نشیم..........
خدایا دارم دیوووونه می شم ...........به کی بگم