!!!!

تازه داشتم فکر می کردم که همه چی تمووم شده ولی اینا همه تصورات احمقانه ی من بود

دوباره جریان مصطفی داره تکرار می شه و تنها فرقش اینه که اسم طرف عوض شده...

کاش هنووز اوون بچه کوچولوویی بودم که بی خیال همه چی بودم. کاش بزرگ نمی شدم و بچه می موندم، کاش..

کاش.... کاش...... کاش....... کاش ....

بابا جون، مگه هر کی درس نخونه باید شوهر کنه؟!!!

اعصابم خیلی خووورده، خیلی زیاد... توی این زندگی قاطی پاتی تنها کسی که واسم نور امیده ، اووونه....

همش با خودم میگم کاش، کاشکی ازم بزرگتر بود یا نه، کاش 1 سال زودتر دانشگاه قبوول می شد. کاش همون سال دوم که رشته ی ریاضی رو انتخاب کرد و آخره سال با دو تا تجدیدی فهمید که این رشته بهش نیومده و رفت فنی حرفه ای، کاش از اول همین کارو می کرد. اگه این کارو کرده بود ترم سوم بود و بیشتر چیزا حل شده بود.

 

احساس ضعف می کنم، احساس می کنم خیلی ضعیف شدم و قدرت مقابله باهاشونو ندارم.......نه .....نه .....نه ..... من نمی خوام کوتاه بیام...من عاشقم....نمی خوام کوتاه بیام......من عاشقشم....

خدایا   خداوندا   بهم نیروی مبارزه و صبر رو بده......بهم این توانو بده که بتونم از حقم، از حقم دفاع کنم..... من این حقو دارم که واسه زندگی م خودم تصمیم بگیرم....من این حق رو دارم که شریک زندگیم رو خودم انتخاب کنم .... من..

منم آدمم به خدا... منم توو سینه م یه قلب کوچووولو دارم که توش کلی آرزوهای بزرگ دارم...... منم منم...

شادی... شادی... صبر داشته باش دختر..... شادی ... تو بزرگی ..... مرد زندگیت رو انتخاب کردی... پس باید پای همه چی وایسی.... اگه واقعاً عاشقی باید این سختی ها رو هم بکشی...... عشق که همین جور خشک و خالی نمی شه که... می شه؟؟؟

شادی... تو باید اینا رو تحمل کنی که قدر عشق رو بدوونی.... تو باید تحمل کنی که بفهمی این عشق رو ساده به دست نیاوردی.....تحمل کن.... تو خیلی قوی تر از این حرفایی... قوی تر از این حرفایی

شادی... یادت بیاد اون روزو.... یادت بیار اوون روزی رو  شاگرد اول کلاس شدی....یادت می آد؟ ... همون روووزی رو که از خوشحالی گرفتن جایزه  تا خووونه دویدیو حتی منتظر دووستتم نموووندی.... یادت میاد..... یادت میاد وقتی رفتی خونه چی دیدی؟..... یادت میاد چی دیدی؟ .... یادت میاد چه حالی داشتی....دلهره...اضطراب....خجالت... .. تو اوونو تحمل کردی.... حتی کابووسای شبوونت رو هم نادیده گرفتی.... دیگه این که چیزی نیست دختر...

شجاع باش.... تحمل کن.... تحمل.... شادی... تو قوی هستی........قوی...

 

 

واسم دعا کنید  ........   دعــــــــــــــــا

نظرات 3 + ارسال نظر
سهیل شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:13 ب.ظ http://loveyou.blogsky.com

سلام شادی خانوم . خوبی ؟ عالی می نویسی . راستی منم به روزم . خوشحالم می کنی بی یای . مرسی

پسر نیمه شب شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 01:15 ب.ظ http://midnightboy.blogsky.com

سلام .
کی گفته هر کی که درس نخونه بایر شوهر کنه ؟
آدما تا وقتی که عاشق نشدن نباید ازدواج کنن همین و بس ..
برا دعا می کنم حتماْ
موفق باشی
پیش من هم بیا

محمدومرضیه دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 05:46 ب.ظ http://msky22.blogsky.com

شادی جونم.....خوبی خانمی؟
برات میل زدم...
راستی جدی جدی بی خیال درس شدی؟!!!!!!!
حیف اخه!!!!
برات هم ارزوی خوشبختی دارم هم موفقیت..........

نه به اوون صوورت..
ممنووون گلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد