-
من برگشتم
پنجشنبه 15 شهریورماه سال 1386 02:23
این روزا٬ در شرف ازدواج هستم.... با کسی که آشنایی باهاش ندارم و کسی معرفی کرده.. البته از اقوام دوره... من کمک می خواستم... نمی دونم چی باید بگم و چی بپرسم... می خواستم شماها بگید بهم.....! ممنون می شم!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 تیرماه سال 1385 23:30
همه چی قاطی پاتیه.... حسابی کلافه ام٬ حسابی...
-
میوه ی لک دارو ارزوون می خرن...
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1385 19:40
ازدواج به سبک ایرونی: میوه ی لک دار رو ارزون می خرن... ارزون... یه حس خیلی بدی تو وجودمه.... یه حس بد و وحشتناک که از در میون گذاشتن این حس با نزدیکترین دوستام هم حذر دارم.... حس یه آدم ورشکسته رو دارم...نه، حس یا آدمی رو دارم که تو یه معامله ، تو یه معامله،... من خودمو ارزون فروختم ( چه کلمه ی نحسی ، حتی از گفتنش هم...
-
خدایا.. یه مشت آدم دوروووو٬ دورمو گرفتن
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1385 19:29
یه حس بدی وجودمو گرفته، همه چی از جلوی چشام مثه یه فیلم می گذره، انگار من بین این آدما نیستم و خودم یه جا دورتر از اینا ایستادم و تماشاشون می کنم... نه اونا منو می بینم و نه من بین اونام... همه چی واسم زیباییشون رو از دست دادن... همه چی غیر از ..... همه یه جور می خوان واسم تعیین تکلیف کنن... همه شدن آقا بالا سر... همه...
-
عید اوومده هااا....
جمعه 4 فروردینماه سال 1385 13:03
عید اوومده ایشاالله امسال سال خووبی برای همه باشه و تعطیلات رو به خووبی بگذروونین
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 اسفندماه سال 1384 19:34
یه بغض لعنتی اوومده توو گلووم که راه نفس کشیدنم رو گرفته دلم آشووبه.... یه حس خیلی بدی دارم، خیلی بد، انگار یکی دستشو گذاشته بیخ گلوومو ول نمی کنه.... جریان دانشگاه منتفی شد، چرا؟؟! چون راهش یه جای پرتو دوره که محیطش واسه یه پسرهم بده، چه برسه به من که دخترم مامان کلافه م کرده.... راه به راه میاد توو اتاقم که چرا می...
-
ممنونم
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1384 16:10
خدا جوونم، دووست دارم از خوشحالی گریه کنم... خدایا، تو چقد خوبی ، تو چقد بزرگی... خدایا، خدای مهربوونم، ازت ممنونم.. ازت مچکرم... وای، چه قدر خووب شد که دانشگاه قبوول شدم....... حالا بهترین بهوونه رو دارم واسه ازدواج نکردن... تنها مشکلم اینه که بابا بذاره برم و نگه که رشته ت مزخرفه و جاش دووره( کرجه!!!!!)... البته...
-
!!!!
شنبه 29 بهمنماه سال 1384 13:09
تازه داشتم فکر می کردم که همه چی تمووم شده ولی اینا همه تصورات احمقانه ی من بود دوباره جریان مصطفی داره تکرار می شه و تنها فرقش اینه که اسم طرف عوض شده... کاش هنووز اوون بچه کوچولوویی بودم که بی خیال همه چی بودم. کاش بزرگ نمی شدم و بچه می موندم، کاش.. کاش.... کاش...... کاش....... کاش .... بابا جون، مگه هر کی درس نخونه...
-
چی بگم که...
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1384 11:06
چه قدر سخته که آدم ببینه راجع بهش چطوری فکر می کنن و ادمو با کسایی مقایسه می کنن که از همه بدترن،اونم افراد نزدیکت نمی دونم،شاید هر کسی جای من بود خیلی ناراحت می شد و تا عمر داشت باهاشون حرف نمی زد(به قول پردیس من خیلی بی غیرت شدم و بی خیال) خیلی چیزا دیگه واسم مهم نیست،دیگه واسم مهم نیست که دیگران پشت سرم چی می...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 دیماه سال 1384 21:34
دلم گرفته ٬دلم بد جوری گرفته باباب به کی بگم تنهام٬انگار هیچکی معنی ش رو نمی فهمه نمی دونم چن روزه رنگ خیا بون رو ندیدم بابا چی میشه مام مثه پسرا هر وقت دلمون میگرفت میزدیم بیرون و تا هر وقت می خواستیم تو کوچه خیابون راه می رفتیم نمی دونم می فهمید که چقد سخته که ادم یه سره توو خونه باشه بابا دیگه دیوارام از خجالت اب...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 دیماه سال 1384 12:46
ـ احساس دلتنگی می کنم.....احساس تهی بودن....مثه کسی می مونم که یه چیزیشو گم کرده.....خسته ام....کسلم.....و...تنهــــــــــــــام....تنهـــا..... ـ تنها!!....تنهــــــا!!! .....چه واژه ی غریبی.... ـ تا توش نباشی نمی فهمی چه عمقی داره....انگاری داری توش غرق میشی و واسه نجاتت دست و پا میزنی...واسه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 دیماه سال 1384 16:01
ای دل غافل زندگی چه بازی هایی داره ها تو اولین قدمش من مثه ـــــــ تو گل موندم.........وای به حال بقیه ش
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 دیماه سال 1384 00:11
جوجه هاتوووون رو بشمارید امروز اخز پائیزه هااااااااااااااااااااااااااااا شب یلدا مبارک
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 آذرماه سال 1384 12:33
اه.ای خدا٫ منو بکش تا از دسته همه راحت شم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 آذرماه سال 1384 11:10
گیرم اندوه تو خواب است ونگاه تو خیال پس دلم منتظر کیست عزیز این همه سال پس دلم منتظر کیست که من بی خبرم که من از آتش اندوه خودم شعله ورم ماه یک پنجره وا شد به خیالم که تویی همه جا شور به پا شد به خیالم که تویی باز هم عشق من و س ایه ، همانی که تو نیست باز هم چشم من و او که نمی دانم کیست باز هم چلچله آغاز شد از سمت بهار...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1384 22:28
بعضی اوقات یه زمانی می رسه که ادم خودش رو تنهای تنها حس می کنه حالا حتما نباید تنها و غریب باشه٫به نظرم تو شلوغی ادما تنهاییشون رو بیشترم حس می کنه. انقد الان دلم گرفته که حد نداره به یاد گذشته ها افتادم٫اون قدیما که می رفتم مدرسه٫چه دورانی داشتیما یادمه کلاس اول دبیرستان دعوا شد و نفهمیدیم کی کفش مریم از پنجره پرت شد...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 آذرماه سال 1384 21:44
یه روز بهم گفت: «میخوام باهات دوست باشم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام». بهش لبخند زدمو گفتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام». یه روز دیگه بهم گفت: «میخوام تا ابد باهات بمونم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام». یه روز دیگه گفت: «میخوام...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 آذرماه سال 1384 21:15
خدایا بزرگیت رو شکر
-
من چقد غمگینم
سهشنبه 1 آذرماه سال 1384 16:25
الان خیلی دلم گرفته بعضی اوقات بعضی ادما٫یه شوخی هایی می کنن که ادم به عقلشون شک می کنه اخه اینم شوخیه که یه سوزن برداری و برنی به پای دوستت واسه همین شوخی بی مزه٫ suzامروز رفته.... دلم بد جور شور افتاده و ۱۰۰۰۰۰۰تا اما و اگر اومده تو مخم... خواهش می کنم دعا کنید توری نشه٫ ای خداااااااااااااااااااااا
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 آبانماه سال 1384 16:08
امروز چه روزیست..... ........روز مراد است امروز
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 آبانماه سال 1384 10:31
اه به خشکی شانس واسه امروز کلی برنامه ریخته بودیما ولی این مامان بنده همه رو نقش بر اب کرد حالا چی کار کنم؟باید تا ۳شنبه صبر کنم تا ... راستییییییییییییییییییی٫کسی می دونه پول هر اس ام اس چنده؟؟؟؟؟؟؟اخه هر کی یه چیز می گه اگه کسی می دونه لطفا بگه ........
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 آبانماه سال 1384 21:27
بعد از این فقط خود تو!بعد از این من دیگه بی من! از آتیش بازی چشمات٫چشم این شب زده روشن! بعد از این نه من٫نه هق هق!بعد از این عاشق عاشق! ....... بعد از این نه من٫نه تکرار!بعد از این همیشه دیدار!.... ......... توی همه ی این تکراری بودن زندگیم فقط یه چیزه که شادم می کنه٬اونه که هیچ موقع تکراری نمی شه...... و اون suz....
-
خسته شدم بس که........
شنبه 28 آبانماه سال 1384 10:52
عجب روزگاریست بی همدردو درمون بودن خسته و کسل شدم از این زندگی تکراری.....هر روز ساعت ۱۱ از خواب پا شی٬دور خودت بگردی بدون اینکه بدونی باید چی کار کنی......نه حوصله ی درس خوندن داری٫نه حوصله ی کار کردن ....بدتر از اون انقد بی حوصله ای که نمی تونی یه لغمه نون درست حسابی بخوری چه قد خسته م٬دلم واسه ی یه مسافرت تنگ...
-
دلم گرفته.....
جمعه 27 آبانماه سال 1384 16:25
دلم بد جوری گرفته پوسیدم از بس تو خونه نشستم و درودیوار خونه رو تماشا کرد٫این بدبختام دیگه صداشون در اومده چقد سخته یه پشت کنکوری بودن٫بدبختی اینه که دیگه دلو دماغ درس خوندنم نداری....بدتر از اون غرغر کردن دم به دقیقه ی مامانته که هی می گه : دختر پاشو لا اون کتاب رو باز کن که حداقل امسال یه دره دهاتی قبول شی که ما...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1384 11:00
-
عشق خطای موازی.....
جمعه 11 شهریورماه سال 1384 19:36
منو تو مثل دو تا خط می مونیم که تو یه دفتر مشق اسیر شدیم! نرسیدیم به هم و اخرشم؛ تو همون دفتر کهنه پیر شدیم! بی هم و کنار هم روزا گذشت؛ دستای من نرسید به دست تو! می دونیم که ما به هم نمی رسیم؛ مگه با شکست من؛شکست تو! من نمی رسم به تو اخر بازی همینه! اخر عشق دو تا خط موازی همینه! اگر من بشکنمو تو بی خیال؛ بگذری از...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 شهریورماه سال 1384 19:03
کاش می شد که نرفت کاش می شد که بمانیم و بسازیم خانه ای از گل دل کشور عشق کجاست؟ صحبت از رفتن و بی زاری نیست پای رفتن لنگ است جای ماندن اینجاست فکر فردا باشیم حاصل ما این است کاش می شد که نرفت و زمان را بوسید و زمین را پوشید همره باد نبود اشتی را پیمود اشنایی را پای یک سرو خرید زندگی را فهمید به کجا باید رفت؟ به...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 شهریورماه سال 1384 23:27
عشق من جز غم دلواپسی نیست اخه قلبم مثه قلب کسی نیست تو به تصویری چه کودکانه دل باخته ای منو اونجوری که در باور خود ساخته ای تو به نقشی که چه دوره از من عکس ماه توی اب روشن توی رویایی مثه بیداری تو می خوای ماه رو که از برکه بیای برداری من پر از احساسم٬ تو پر از احساسی وای اگر قلب منو نشناسی بیا با عشق و احساس منو...
-
شاه دخت سرزمین ابدیّت
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1384 21:44
مگر میشود ادم فقط یک بار عاشق شود؟عشق ابدی فقط حرف است. پیش می اید که ادم خیلی خاطر کسی را بخواهد.اما همیشه وقتی ادم فکر می کند که دلش سخت پیش کسی گرفتار است؛یک دفعه؛یک جایی؛می بیند که دلش؛ته دلش؛برای یکی دیگر هم می لرزد. اگر با وفا باشد؛دلش را خفه می کند و تا اخر عمر حسرت ان دل لرزه برایش می ماند. اگر بی وفا باشد؛می...
-
صدایم کن
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1384 12:51
صدایم کن صدایم کن تا من نیز با تمام وجود صدایت کنم و بگویم :دوستت دارم دوستت دارم به اندازه ی تمام امواجهای خروشان دوستت دارم به اندازه ی وسعت معنی عشق ........ وباز هم دوستت دارم و ای کاش می شد من و تو؛با هم و در کنار هم تمام لحظه های خوش زندگی را سپری کنیم ولی می دانم این: رویایی بیش نیست